نوشته شده توسط : بهرام

بخواب زندگی من کسی در این جانیست

 کسی هوالی این لحظه های تنها نیست

نمی رسد به خیال کسی که ما هستیم

حققت است کسی فکر بودن ما نیست

 برات قصه ندارم بدون قصه بخواب

بخواب قصه مادر کتاب دنیا نیست

 بخواب راحت اگرچه شبی بدوسرد است

 بخواب وفکر کن اینجا نشان سرما نیست

توماه خانه توزیبا توسخت خوشبختی

 تمام این همه را فکر کن که رویا نیست

 بخواب وخواب ببین خواب زندگی کردن

در این زمان که نشانی ززندگی ها نیست

 بخواب وخواب ببین در میان این همه سنگ

دل غریب کسی شکل سنگ خارانیست

 بخواب زندگی من سحردوباره دمید

رهی میان شب تار ما وفردا نیست

 بخواب در شب یلدا وخواب سبز ببین

خیال کن که بهاران شده است ویلدا نیست

بخواب تا ابدالدهر تا همیشه بخواب

 بخواب زندگی من زمانه زیبا نیست



:: بازدید از این مطلب : 74
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهرام
سلام به همه دوستانی که به این وبلاگ سرمیزنن.اول تشکر میکنم از مدیر محترم وبلاگ هم به خاطر وبلاگ خوبشون وهم به خاطر اینکه به من فرصت دادن تواین وبلاگ مطلب بذارم .مطالب من فعلا با نام سراب تووب هست .خواهش میکنم نظر بدید نظر شما برای من خیلی........مهمه.روزهای خوبی رو براتون ارزو  میکنم .

:: بازدید از این مطلب : 79
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهرام

هم دعاکن گره ازکار تو بگشاید عشق

 هم دعاکن گره تازه نیفزایدعشق

 قایقی در طلب موج به دریا پیوست

بایدازمرگ نترسیداگربایدعشق

 عاقبت راز دلم رابه لبانش گفتم

 شایداین بوسه به نفرت برسد شایدعشق

شمع روشن شدوپروانه دراتش گل کرد

 می توان سوخت اگرامربفرمایدعشق

پیله رنج من ابریشم پیراهن شد

شمع حق داشت به پروانه نمی ایدعشق



:: بازدید از این مطلب : 57
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهرام

قطارمی رود

تومی روی

تمام ایستگاه میرود

 ومن چقدر ساده ام

 که سالهای سال

 کنار این قطار رفته هم چنان

 به نرده های ایستگاه رفته

تکیه داده ام



:: بازدید از این مطلب : 70
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهرام

چشمان توبهانه خلق بهشت بود

زیباترین ترانه اردیبهشت بود

 چشمان تو شکوه غزل بودخوب من 

اوشاهکارروز ازل بود خوب من

حوای چشمهای توادم فریب بود

ادم فریب خوردوبرایش عجیب بود

من مردعشق نیستم او اشتباه کرد

چشمش تمام زهدمراهم تباه کرد

 بعدش دروغ بافت که تقصیرسیب بود

هرجانشست گفت که ادم نجییب بود

 ادم برای دوری چشم شماگریست

حتی برای دوری ادم خداگریست

باقطره های عشق زمین هم بهشت شد

 بایاد چشم های تواردیبهشت شد



:: بازدید از این مطلب : 81
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهرام
با سلام به همه کسانی که به نحوی این وبلاگ را مطالعه می کنند ، چه دوستان قدیمی که همواره خوانندگان ثابت وبلاگ بودند و چه دوستان جدیدی که فقط گاهی سری به این وبلاگ می زنند.
قصدم توی این مطلب اینکه مدیر جدید وبلاگ را به شما دوستانم عزیز معرفی کنم.
مدیری که با نام مستعار سراب لطف می کنند و اشعار زیبای خودشون یا دیگران را در وبلاگ قرار می دهند.
البته لازم بود قبل از این ایشون را به شما معرفی می کردم ولی شرمنده که مشکلات به من اجازه ی این کار را ندادند.
فعلا بیش از این نمی تونم در مورد ایشون بنویسم چون اجازه ی این کار را ندارم!!!
به هر حال از زحمت های ایشون تشکر می کنم و امیدوارم همواره موفق باشند.
در اخر همه شما دوستان عزیز را به خدای عزیزتر از جانم می سپارم.
در پناه حق ، دوستا ر شما علی!




:: بازدید از این مطلب : 80
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهرام

کاش ایینه ای بودم من

که به هر صبح

 تورا می دیدم

 می کشیدم همه اندام تو رادر اغوش

 سرواندام تو

باان همه پیچ ان همه تاب

 انگه ازباغ تنت می چیدم

گل صد بوسه ناب



:: بازدید از این مطلب : 101
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهرام

مرگ درهرحالتی تلخ است اما من 

دوست تردارم که چون ازره درایدمرگ

 درشبی ارام چون شمعی شوم خاموش

 لیک مرگ دیگری هم هست

دردناک اما شگرف وسرکش ومغرور

 مرگ مردان

مرگ در میدان

باتپیدن های طبل وشیون شیپور

باصفیر تیر وبرق دشنه شمشیر

وه چه شیرین است

 رنج بردن

پا فشردن

در ره یک ارزو مردانه مردن

 واندرامیدبزرگ خویش

باسرود زندگی برلب

 جان سپردن

اه اگرباید

زندگانی را به خون خویش

 رنگ ارزو بخشید

 وبه خون خویش

نقش صورت دلخواه زدبر پرده امید

 من به جان ودل پذیرا می شوم

 این مرگ خونین را



:: بازدید از این مطلب : 85
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهرام
سلام
بالاخره بعد مدتها تصمیم گرفتم عکسی از خودم توی وبلاگ قرار بدم ! امیدوارم که تصمیمم خوب بوده باشه! از همه شما دوستان خواهش می کنم نظرتون را بگید . برای دیدن عکس روی لینک عکس من زیر مطالب کلیک کنید یا به شناسنامه من مراجعه کنید.
ممنون از تک تک شما عزیزان



:: بازدید از این مطلب : 118
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
نوشته شده توسط : بهرام

تورا گم میکنم هرروز وپیدا میکنم هرشب

بدین سان خوابها را با تو زیبا میکنم هر شب

 چنان دستم تهی گردیده از گرمای دستانت

که این یخ کرده بی جان را ها میکنم هرشب



:: بازدید از این مطلب : 86
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()