نوشته شده توسط : بهرام

سلام

سلام خدمت تمامی کسانی که این مطلب را میخونند؟چی بگم که خیلی تنهامیا از کجا بگم؟الان که میخوام بنویسم داره گریم میگیرهآخه هرکس دیگه هم بود یا جا من بود این حالت را داشت؟خوب بریم سر اصل مطلب من حدودا ۳سال پیش با یه دختری آشنا شدم اول با اس مس بعد تلفن بعد دیدن که وقتی دیدمش عاشقش شدمولی اون اول از من خوشش نمیومد ولی بعد از صحبت کردن عاشق هم شدیم؟قول وقرار ازدواج گذاشتیم هر دوتامون تا آخرش گفتیم میمونیم با لاخره رفتم خواستگاری ولی پدر ومادرش مخالف بودن چون سربازی نرفتم؟هرچی صحبت کردم با خونوادش قانع نشدن گفتم تو شهر خودم خدمت میرم ؟کار دارم ولی فایده نداشت هر چی گفتمالان ۷ماه از جدایی ما میگذره من خیلی خواستم فراموشش کنم ولی....؟آخه بهم قول دادیم اگه هم جدا شدیم از طریق اینترنت (وبلاگ وچت)در ارتباط باشیم ولی یه دفعه همه چی عوض شد الان اومدم بگم من ۴ماه از سربازیم گذشته وتو شهر خودم افتادم؟هم اموزشی هم ادامه ش صبح تا ظهری هستم و چند تا سرباز زیر دستممن امیر ۲۴ هستم از اصفهان(۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱ رمز من با دوستم بود مواقع اظطراری به هم میدادیم آخه داداشش همیشه پا کامپیوتر بود)هرجا که هستی موفق باشی واگه میتونی از این طریق با هم در ارتباط باشیم




:: بازدید از این مطلب : 136
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: