قصه ی من و غم تو ...
نوشته شده توسط : بهرام

قصه ی من و غم تو
 ...

 

 

قصه ی من و غم تو ، قصه ی گل و تگرگه 

 

ترس بی تو زنده بودن ، ترس لحظه های مرگه 

 

اِی برای با تو بودن ، باید از بودن گذشتن

 

سر به بیداری گرفته ذهن خواب آلوده ی من

 

همیشه میون قاب خالیه درهای بسته

 

طرح اندام قشنگت پاک و رویایی نشسته

 

کاش میشد چشام ببینن طرح اندام تو داره

 

زنده میشه ، جون میگیره پا توی اتاق میذاره

 

کاش میشد صدای پاهات بپیچه  تو گوش دالون

 

طرف دالون بگرده سر آفتابگردونامون

 

کاش میشد دوباره باغچه پـُر گلهای تو باشه

 

غنچه ی سفید مریم با نوازش تو وا شه

 

کاش میشد اما نمیشه ، نمیشه بیای دوباره

 

نمیشه دستات تو گلدون گلهای مریم بذاره

 

کاش میشد اما نمیشه این مرام روزگاره

 

رفتنت همیشگی بود دیگه برگشتن نداره ...



 برای هدیه رایگان.......کلیک کنید.!










:: بازدید از این مطلب : 118
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 2 اسفند 1389 | نظرات ()
مطالب مرتبط با این پست
لیست
می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: